هرکجا باشم آسمان مال من است
هرچه دل تنگم بخواهد
هر کجا هستم باشم اسمان مال من است
پنجره فکر هوا عشق زمین مال من است.
چه اهمیت دارد گاه اگر می رویند
قارچ های غربت؟
قشنگ یعنی چه؟ قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال وعشق تنها عشق ترا به گرمی یک سیب
می کند مانوس.
وعشق تنها عشق مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن.
زندگی رسم خوشایندی است
زندگی بال و پری دارد
با وسعت مرگ پرشی دارد اندازه عشق.
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود.
سهراب سپهری
یکی از صفحه های دفتر را باز می کنم و شروع به نوشتن ، یک باره معلم مچم را گرفت و او شروع کرد به خواندن . می خواستم از خجالت آب شوم . همه بچه های کلاس به من می خندیدند ولی من داشتم اشک می ریختم و از کلاس بیرون آمدم . دوان دوان ، نمی دانم به کجا می روم فقط می خواستم بدوم همین ، تا آنجای که ممکن است . شب شده بود که رسیدم خانه . در خانه را باز کردم و پدرم را جلوی خود دیدم و همان جا یک سیلی محکمی خوردم و باز دوان دوان دویدم توی اتاق . صدای پدر می آمد که با مادر دعوا می کرد . من فقط 16 سال سن داردم . تلفن را برمی دارم و به تو زنگ می زنم ، اما آن طرف صدا ، صدای تو نبود . نمی دانم چه کار کنم .خسته ام از این دنیا . خسته ام از همه آدم ها ، دلم به درد می آید که چرا ، چرا ما نمی توانیم با همدیگر باشیم . می خواهم به حال خود گریه کنم . آه و غم من هنوز در سینه دارم و او را نگاه می کنم . خسته ، خسته ام از این روزگار . سالها گذشت و تو را توی پارک دیدم ، آمدم کنارت و تو را صدا زدم و گفتم : شما فرشته ........؟ و او گفت بله و او هم من را شناخت ، پیر و شکسته شده ای اما به همان زیبای که همیشه هستی . نمی دانم بازی روزگار چه طور شد ، اما می دانم که در دنیا هیچکس تنها نیست . صورتت را نوازش می کنم و آهسته سرت را روی شانهایم می گذارم .
نوشته شده در چهار شنبه 16 بهمن 1392برچسب:, ساعت
17:9 توسط بهاره| نظر بدهيد |
خداجون میشه تو امشب منو بغل بگیری؟ //////////بگی آروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری؟///////////خداجون میگن تو خوبی مث مادرا میمونی////////اگه راس میگن ببینم عشق من کجاس میدونی؟////////////// خداجون میشه یه کاری بکنی بخاطر من؟/////////من میخوام که زود بمیرم آخه سخته زنده موندن///////// من که تقصیری نداشتم پس چرا گذاشته رفته؟////////// خداجون تو تنها هستی میدونی تنهایی سخته////////// زنده موندن یا نموندن من وا۳ اون فرقی نداره///////// اون میخواد که من نباشم باشه اشکالی نداره///////// خداجون میخوام بمیرم تابشم راحت.....راحت///////اما عمر اون زیاد شه حتی وا۳ یه ساعت.....
نوشته شده در چهار شنبه 16 بهمن 1392برچسب:, ساعت
17:6 توسط بهاره| نظر بدهيد |
خداجون میشه تو امشب منو بغل بگیری؟ //////////بگی آروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری؟///////////خداجون میگن تو خوبی مث مادرا میمونی////////اگه راس میگن ببینم عشق من کجاس میدونی؟////////////// خداجون میشه یه کاری بکنی بخاطر من؟/////////من میخوام که زود بمیرم آخه سخته زنده موندن///////// من که تقصیری نداشتم پس چرا گذاشته رفته؟////////// خداجون تو تنها هستی میدونی تنهایی سخته////////// زنده موندن یا نموندن من وا۳ اون فرقی نداره///////// اون میخواد که من نباشم باشه اشکالی نداره///////// خداجون میخوام بمیرم تابشم راحت.....راحت///////اما عمر اون زیاد شه حتی وا۳ یه ساعت.....
نوشته شده در چهار شنبه 16 بهمن 1392برچسب:, ساعت
17:5 توسط بهاره| نظر بدهيد |
من........؟!! چه ۲حرف وسوسه انگیزی............ این من!!نه زیبایم- نه مهربانمـ !نه عاشق! نه محتاج نگاهی! فراری از دختران آهن پرست و پسران مانکن پرست.... فقط برای خودم هستم!خود خودم!مال خودم!!!! صبورموعجول...........سنگینموسرگردان...........مغرور............قانع..........یک پیچدگی ساده ومقداری بی حوصلگی زیاد!!!! برای تویی که چهره های رنگ شده را میپرستی نه سیرت آدمی را..... *هیچ ندارم* راهت را بگیرو برو........... (حوالی ما توقف ممنوع!!!!!!!!!!!!!!)
نوشته شده در چهار شنبه 16 بهمن 1392برچسب:, ساعت
17:3 توسط بهاره| نظر بدهيد |
خدایا....... به تو میسپرمش ..........اما یه خواهشی ازت دارم............ یه روزی........... یه جایی............ بغل یه غریبه.............. مست مست............ بدجوری یاد من بندازش!!
۲تا رفیق عاشق یه دختر میشن. دختره میگه :من ۲تا جام مشروب برای شما میارم که تو یکیش زهر ریختم هر کس زنده بمونه اون با من همراه میشه .....! رفیق اولی یه پیک میزنه میگه: به سلامتی اینکه من بمیرم رفیقم به عشقش برسه .و دومی میخوره میگه: بسلامتی اینکه من بمیرم و رفیقم به آرزوش برسه...... بعد دختره یه لیوان برمیداره و یه پیک میخوره میگه : زهر تو این بود ! میخورم بسلامتی اینکه من بمیرمو رفاقت این ۲رفیق بهم نخوره...
همیشه میگف کنارت میمونم تا ابد.... تاوقتی نفس میکشم.....تا وقتی جون دارم.......تا وقتی زندم........ اما............ افسوس که حرفهایش را به نامردی فروخت.............رفت......... رفتو دلمو شکست.............لامصب............ این همه استخوان تو بدنم بود چرا دلمو شکستی/؟؟؟؟؟؟؟
شک نکن....! "آینده ای" خواهم ساخت که "گذشته ام" جلویش زانو بزند.....! قرار نیس من هم دل کس دیگری را بسوزانم.........! برعکس کسی را که وارد زندگیم میشود آنقدر خوشبخت میکنم که ...... به هر روزی که جای "او" نیستی "لعنت" بفرستی!!!!
نوشته شده در پنج شنبه 10 بهمن 1392برچسب:, ساعت
15:37 توسط بهاره| يک نظر |
Power By:
LoxBlog.Com |